یکی از مواردی که ما انسانها باید به آن توجه کنیم، شناخت ذاتمان است. ذات از دید من به مفهوم تمام تاریخ تکاملی است که ما پشت سر گذاشتهایم. چه از زمانی که آدمی قدم بر روی زمین گذاشت یا چه اقوام جنگل نشینمان (البته عمیقتر از این هم میتوانیم به تاریخ تکامل خودمان نظر افکنیم).
مثلاً موردی مانند «حسادت». بسیاری از ما یا دقیقتر بگویم، در فرهنگ ایران، حسادت احساسی است که نهی میکنیم و نهی میشود. اگر شما به دیگری حسادت کنید، مانند آن است که از اخلاق (که من نمیدانم یعنی چه) تخطی کردهاید. این مورد بهراحتی میتواند به عزتنفس شما، آسیب برساند.
[لینک مرتبط: حسادت به داشتههای دیگران – متمم]
[لینک مرتبط: عزت نفس چیست؟ بررسی راهکارهای افزایش عزت نفس (نقشه راه درس) – متمم]
یکی از الزامات افزایش عزتنفس، آگاهی از مدلهای مفید است. ما در کودکی بسیاری از مفاهیم را متوجه نمیشویم و این مفاهیم از محیط به ما منتقل میشود. من الان نمیخواهم به محیط لعن و ناسزا بگویم، بل که با توجه به آنکه اینک من تسلط بیشتری بر زندگی خودم دارم، باید عمیقتر به خودم نگاه کنم تا بتوانم این مدلهای مضر را حداقل به مدلهای غیرمفید تغییر بدهم.
[لینک مرتبط: مدلهای مضر – یاور مشیرفر]
یکی از مواردی که در ذات ما انسانها است، تمایل به دانستن است. دانستنی که بخشی از آن برای فرار از ابهام است.

من تمایل دارم بدانم در جعبه سیاه پیش روی من یک گربه است یا یک بمب که تا چند دقیقه دیگر منفجر میشود. من اگر کسبوکاری دارم، تمایل دارم بهترین تصمیم ممکنه را برای آینده کسبوکارم بگیرم و این یعنی فهم ابهامهای بسیاری که پیش روی من قرارگرفته است.
البته این را میدانیم که با توجه به جایگاهمان در ساختار سیستم پیچیدهای که در آن قرارگرفتهایم، در دنیای واقع، ما نمیتوانیم «تمام» مفاهیم، دادهها، اطلاعات، دانش و … را متوجه شویم. ما «جزئی» از این سیستم پیچیده هستیم، نه چیزی بیش از این.
[لینک مرتبط: نسخه PDF رایگان کتاب پیچیدگی و سیستم های پیچیده – محمدرضا شعبانعلی]
در این میان (تمایل انسان به دانستن مفاهیم و فرار از ابهام موجود), موردی مانند شبهعلم به وجود میآورد. شبهعلم با لباس علم (کلمات و مفاهیمی که در آن علم مطرح میشود) نزد ذهن ما میآید و ما به دلیل تمایل ذاتیمان به دانستن، آن را همچون علم میپذیریم و در اینجا است که باری دیگر، مدلهای مضر به ذهن ما راه مییابند.
[لینک مرتبط: «شبه علم» چیست؟ – متمم]
به نظرم یکی از مدلهای مفیدی که میتواند ما را برای برگزیدن مدلهای مفید یاری برساند، مهارت تفکر نقادانه است.
[لینک مرتبط: تعریف تفکر نقادانه – اندیشیدن]
در مهارت تفکر نقادانه ما یاد میگیریم تا مدلهای ذهنیمان را بررسی و تحلیل کنیم، استدلالهایی که مطرح میشود را عمیقتر ببینیم و … . مهارت تفکر نقادانه، به ما میآموزد تا به خودمان و ورودیهایمان از محیط با نگاهی متفاوت نگریم و مانند فیلتری است برای غربال مدلهای مفید و بهره از آنها.
پینوشت یک: به نظرم میان دو کلمه «علم» و «دانش» تفاوت وجود دارد. زمانی که کلمه علم مطرح میشود، ذهن من به سمت ریاضی و فیزیک و چنین مواردی میرود (۲*۲ همیشه چهار است)؛ اما زمانی که از دانش سخن به میان میآید، من مفهومی مانند بازاریابی را به این کلمه مرتبط میبینم (در دانش بازاریابی، الزاماً یک مفهوم در تمامی حالات صدق نمیکند؛ بلکه مفهوم هنر بازاریابی در کنار دانش بازاریابی مطرح میشود و متغیر محیط را مدنظر قرار میدهد).
پینوشت دو: احساس میکنم باید بیش از این، این نوشتار را «باز» میکردم.